از زمان شهادت حجت الاسلام دکتر محمد مفتح که 27 آذر ماه از سوی امام راحل (ره ) به روز وحدت حوزه و دانشگاه نامگذاری شد، چهار دهه می گذرد. از آن روزگار تاکنون، شهیدان مفتح و مطهری به عنوان نماد این وحدت شناخته شده اند در حالی که هر دو ایشان، جز چند سال تدریس در دانشگاه و سواد آکادمیک و دوستی با سیاست ورزان دانشگاهی در کارنامه، کنش دیگری نداشتند و حضور در بدنه دانشگاه و زیست در میان اقشار دانشگاهی را تجربه نکرده بودند.
در سال های پس از انقلاب نیز روحانیانی روشنفکر به ظهور رسیدند ولی با بدنه دانشگاهیان و دانشجویان زیست مداوم و نزدیکی نداشتند.
اینجانب از دهه شصت و از تحصیلات دوره کارشناسی با زنده یاد سید محسن شفیعی آشنایی دارم به گونه ای که ایشان چند بار و به استناد یک حدیث، به جهت طولانی بودن این آشنایی، مرا در حد خویشان خود قلمداد می کرد.
تربیت یافتن سید محسن در یک خانواده اصیل، خوشنام و روحانی آنهم در زیر سایه و آموزش پدری فرهیخته و مجتهد، البته از ایشان جوانی با شخصیت، فروتن و دوست داشتنی و اهل مطالعه ساخته بود.
اما آمدن مرحوم سید محسن به مجامع دانشگاهی و عهده داری مسئولیت هماهنگی دفاتر نمایندگی نهاد رهبری در دانشگاه های استان خوزستان و دانشگاه شهید چمران اهواز ، فصل و برهه متفاوتی را برای ایشان رقم زد. آشنایی با فرآیندها و مراتب اداری در دانشگاه، آیین نامه ها و شیوه نامه های اجرایی، افراد و شخصیت های علمی و آکادمیک با تفکرات و جهان بینی های متفاوت و اقشار و تشکل های دانشجویی با ذائقه های متفاوت فرهنگی و سیاسی از جمله فرصت های تازه ای بود که موجب اندوختن و آموختن نکات و تجربه های ارزشمندی برای ایشان گردید.
با نگاهی به متن های فراوان تسلیت که پس از فوت ایشان منتشر گردید، می توان به اعتراف و اقرار دانشگاهیان به خصلت های چون اخلاق نیکو، مردمداری، سادگی و بی آلایشی، سازگاری، دوستی و مهربانی آن مرحوم پی برد.
بر پایه آنچه گفته شد اینجانب با پافشاری و از روی شناخت و آگاهی، زنده یاد حاج سید محسن شفیعی را نشانه و نمادی بی مانند از وحدت حوزه و دانشگاه می دانم.