tr_tnav tl_tnav
کد خبر: ۳۲۳۹
تاریخ انتشار: ۲۰ شهريور ۱۴۰۰ - ۲۳:۳۸
عبدالرحيم سوارنژاد

جناب دكتر خليليان ؛ زماني كه شما در اينجا زندگي مي كرديد صادق بچه آخر اسفالت بوديد و اينجا خوزستان بود و كارون خروشاني داشت و هوايي دلپذير ، شبها روي بام مي خوابيديد و چقدر آرامش داشتيد ، بازي در زمينهاي خاكي و شنا در استخرها ي شهر خيلي مي چسبيد ،بلبلهاچهچهه مي زدند و از روي نخلها رطب مي انداختند و عجب شيريني داشتند ، صورتتان را با كارون مي شستيد و با بچه هاي محله در ساحل كارون آب تني كرديد و از ميان بلم صداي ني انبان شنيد ه ايد ،بر سفره خانه ماهي بني تنوري خورده ايد، ٠گوشها به صداي بوق و چرخهاي قطار روي ريل و چشمها به عبورش از پل سياه عادت داشت و جهادگر بوديد كه رفتيد ،گاهي آمديد آخر اسفالت ،سلام و عليكي و خداحافظي به رسم ادب خوزستاني ، حال كه به عنوان استاندار آمديد سالها از آن روزها گذشته است و كمتربوق قطار از روي پل سياه شنيده مي شود ،كسي در كارون آب تني نمي كند ، ميان زمينهاي خاكي درختان فلزي سر برافراشتند و مسقف گرديدند ، دريغ از يك قدم روي بامها اگر وجود داشته باشد ،كسي روي بامها نمي خوابد ، از سرويسهاي متعدد كارگران خبري نيست اما از كارگراني كه در پياده رو براي كار انتظار مي كشند بسيار است ، عطش نخلها را سر بريده است ، هوا دلپذير نيست ، دردبيكاري سخت آزار ن دهنده است ، با همه منابع و ذخاير اما فقر بيداد مي كند نام خوزستان فقط در كتابهاي درسي دانش آموزان بعنوان يكي از استانهاي كشور كه پر آب ترين رود كشور در آن جاري است خوانده مي شود!! كرونا هم بر غم هاي اين ديار افزوده است،بايد گفت اينجا هيچستان است و مردم با خاطره ها زندگي مي كنند حالا بايد مانند گذشته جهادگر شوي ، به خيابان بياييد و تصاوير رفقايت را درون قاب ميان بلوارها به تماشا بنشيني كه در ميان غبارها هم لبخند مي زنند كه رفتند . مواظب باش كه هنوز در اين هيچستان در انتظار چهچهه بلبل و درخت نخل و خروش كارون و ماهي تنوري روى سفره و لبخند بر لبهاي پدر اميدوار مانده ايم تا از زير طاقهاي بازار عبور كنيم و تن از سوز گرما برهانيم .

كاري كنيد دوباره خوزستان براي نفس كشيدن كم نياورد و باز گندمزارهايش با موسيقي طبيعت به رقص در آيند و ترانه زلال آب به گوش برسد و اشلمبوها درون آب پايكوبي كنند ، حالا كه برگشتيد

دكتر صادق خليليان عضو هيئت علمي دانشگاه هستيد ماشاالله بر خلاف استان شما خيلي ترقي كرديد پس دست هم استاني هاي خودت را صادقانه بگير

شايد سهراب سپهري حال امروز ما را مي دانست و براي شما اين شعر را از زبان ساكنان خوزستان سرود :
به سراغ من اگر می‌آیید،
پشت هیچستانم.
پشت هیچستان جایی است.
پشت هیچستان رگ‌های هوا، پر قاصدهایی است
که خبر می‌آرند، از گل واشده دورترین بوته خاک.
روی شن‌ها هم، نقش‌های سم اسبان سواران ظریفی است که صبح
به سر تپه معراج شقایق رفتند.
پشت هیچستان، چتر خواهش باز است:
تا نسیم عطشی در بن برگی بدود،
زنگ باران به صدا می آید
آدم اینجا تنهاست
و در این تنهایی، سایه ی نارونی تا ابدیت جاری است
به سراغ من اگر می آیید
نرم و آهسته بیایید، مبادا که ترک بردارد
چینی نازک تنهایی من…
به ديار خاطره هايت خوش آمديد آقاي دكتر .

نام:
ایمیل:
* نظر: