اسکندر صالحی: اگر زنده بودن عبارت باشد از دفاع از عزت و آزادی، نام همۀ زندگان «اسعد» است!
نوشته اند که پس از بمباران مجلس، در روز چهارشنبه ۳ تیر ۱۲۸۷ که برخی
از آزادی خواهان به زندان افتادند، وی در پاریس بود. مخبرالسلطنه میگوید که از او
خواستهاست تا به ایران برود و رهبری نهضت را به عهده بگیرد. او به دریغ می گوید
که تنهاست! مخبرالسلطنه به او زنهار میدهد که: «[اتفاقاً] کار را یک نفر میکند».
یعنی که آن یک تنِ تاریخ ساز تویی!
آن یک تن دیری نگذشت که همکاری با آزادی خواهان را، پس از بمباران
مجلس شورای ملی و در سال ۱۲۸۷
آشکارا آغاز کرد. دل به دریای حوادث می خواست زدن.
آن یک تن در سال ۱۲۸۸
وارد سرزمین بختیاری شد و با خوانین قشقایی سوگندنامهای امضاء کرد.
نیروهای بختیاری به فرماندهی او از جنوب و نیروهای مجاهدین از شمال
راهی تهران شدند و با هماهنگیهایی که با هم داشتند، در بادامک به هم رسیده و در ۲۲ تیر ۱۲۸۸ وارد شهر شدند. خبرنگار تایمز، حرکت آنان، غافلگیرانه،
بسیار زیرکانه و با سرانجامی درخشان توصیف کرده است. نوشته اند که آنان بدون شلیک
تیری توانستند به شهر نفوذ کنند.
... و در روز جمعه ۲۵ تیر ۱۲۸۸ داستان فتح تهران با در هم شکستن اراده نداشتۀ محافظانِ
استبداد پوسیده پایان یافت و در ساعت ۸:۳۰
صبح شاه با پانصد تن از سربازان و سران مرتجع به سفارت روس پناهنده شد تا «مشروطۀ
دوم» عزت و آزادی را به ملت ایران بازگرداند.
نام این یک تن که دل به دریا زد تا عزت و آزادی ایرانی را از انحطاطِ
پناه برده به بیگانه بگیرد «علیقلیخان بختیاری» معروف به «سردار اسعد بختیاری»
است. اکنون آیا می توان گفت که: نام همۀ زندگان «اسعد» است!
کاکا، ما همه مجسمۀ توأیم؛ نام تو، نام همۀ ما است. نام تو، نام همۀ زندگان است.