tr_tnav tl_tnav
کد خبر: ۱۲۸۰
تاریخ انتشار: ۰۶ تير ۱۳۹۴ - ۰۲:۵۵
هم اینک . همه مردم و مسولین منتظرند تا تحریمها لغو شوند هر کسی میگوید نه  خودش دروغ میگوید که نباید بگوید که همین واژه روزگار هر جامعه ای را سیاه میکند و در طلوع کلام،  بیادِ کلام کورش بزرگ می افتم که میگفت:پروردگارا کشورم را ازدروغ ونیرنگ در امان دار و همه امامان معصوم همین واژه را  خروج از بندگی و انسانیت ومضموم دانسته و خدای بزرگ هم. ... باید وافع بین باشیم و بدانیم که چالشهای اجتماعیِ همه جوامع بویژه جوامع آرمانگرا و اصلاح طلب و معتدل مانند آتشفشان خاموشند کشور ما هم در زمره کشورهایی است که با ایمان راسخ و مستقل با تکیه بر بنیانها و توانمندیهای خویش اکنون؛ مهیای عبور از دورانی شده است که همه  تعامل با جهان را میطلبند. همه کشورشان و ارزشهای خلق شده در آن را دوست دارند.اما  ندای درونشان میگوید: ریاضت بس است. ایران یونان نیست. ایران ژاپن نیست. ایران ایرانست با همه تمدن و دیرینگیهایش با همه اقتدارش با همه علم و فناوریهایش و جوانان و مردان و زنان بی نظیرش ... مگر اینکه فسادها و دزدیها ادامه یابد. مگر اینکه قوه قضاییه اش با قدرت ریشه اختلاس و پلیدیهای عده ای از خدابیخبر را از بن برنکند. مگر اینکه بخش خصوصی اش را همه دولتمردان درنیابند و نگذارند نخبگان و جوانان تحصیلکرده بیکارش نفس بکشند.  مگر اینکه رانتخواران مذهبی و لامذهبش شناسایی و رانده نشوند مگر اینکه خوبیها جای بدیها ننشیند. مگر اینکه نقشه راه پساتحریم به مدیران عملگرا و شجاع و متخصص و باایمان سپرده نشود.  مگر اینکه برخی مدیران بی کفایتش پوست نیندازند و خلق و خوی ایمانی با تدبیر و امید و اعتدال در گردونه تواناییها قرار نگیرد و در سانتریقیوژ جامعه ، نابخردیها و دلواپسانِ تاجرمسلک مفسد پالایش و برچیده نشود.مگر اینکه هنوز آدمهای تاثیرگذار بر سطحی نگری خویش پافشاری نمایند و از تحلیلهای پیچیده عاجز باشند و مگر اینکه برخی با طرح نمکی خویش سدی از بی اعتباری برپا کنند تا آبهای زلال معرفت و ایمان را همچون سد گتوند بخورد مردم بدهند و بسیاری موارد مشابه دوستان . خیلی از ما  تاریخ خوانده  و میدانیم  بسیاری از رخدادهای اجتماعی ریشه در نابرابریها و فساد دارد  نمونه اش:  دهه ٧٠ ميلادي  و شوروي سابق که در اوج بود. همه در اوج فساد بود تا پروستاریکا اتفاق افتاد و البته بلوک غرب و شرق هرکدام بنوعی گرفتار موارد مشابه بودند اولی برای استثمار مردم و نگاه کاپیتالیستی اش و دومی نگاه کمونیستی اش  و من قصد واکاوی ندارم اما روح جامعه و نخبگان ودانایان اکنون جریحه دار فساد در بدنه جامعه و برخی مسولین کوته بین نفوذی در بدنه توانای کشور است؛ چیزی شبیه همان غرب و شرق دهه70 و مابقی جامعه ؛ علیرغم توانایی؛ سرخورده وعده ای مفسد که هیچ اعتقادی به دنیا و آخرت ندارند و مدام فضای ارزشی کشور را مسموم میکنند.البته  همه میدانیم که: سقوط هیچ قدرتی را  هیچکسی پیش بینی نمیکند  مگر اینکه خودشان شرایط سقوط را برای خود فراهم کنند.تا دیر نشده باید به خدا پناه برده و بدانیمخدافرموده: فاعتبرو یا اولی الا بصار عبرت بگیرید ای صاحبان دیده و همه تاریخ؛ سراسر عبرت ست  نه اینکه مرگ خوبست برای همسایه که همه تابع طبیعت خویشیم پس باید از تاریخ درس بگیریم که اگر دير بجنبيم ما هم سرنوشتي مشابه همانها خواهیم داشت.که مباد آنروز. بیایید برای یکبار هم شده ازخود بپرسیم چرا بسیاری ازطرحهای موفق اجتماعی فرهنگی سیاسی اقتصادی یامشابه آنهادر بسیاری موارد بنتیحه نمیرسند یا چرا کمتر بفکر منافع عمومی هستیم؟ مگر ما در یک کشتی ننشسته ایم؟چرا نباید حوزه های اجتماعی و عمومی جامعه را تقویت نماییم ؟ چرا نباید از فضای مجازی برای معرفی توانمندیهایمان به دنیا و علل نفرت مردم از مثلا: امریکاییها به دنیا بگوییم؟ یا از این حوزه برای بسط مناسبات مردم ایران با سایر ملل استفاده ننماییم؟ اکنون شرایط بگونه ایست که بايد موقعيت‌هاي برابر  برای همه ايجاد نماییم تا توانمندان پالایش شوند... و کار را به کاردانها بسپاریم شاید نخبگان حاشیه نشین با حضور بیشتر در عرصه جامعه کشور را یاری نمایند  هرچند در هشت سال دولتهای نهم و دهم با انواع چالش‌هامواجه بودیم و امروز نتیجه بی تدبیریهای آندوران چالشهای اقتصادی. اجتماعي و قرهنگی ، فسادها وموارد امنيتي و سطحی نگری را پدید آورده اند و البته مهم‌ترين چالش در حوزه های اجتماعی افزايش شكاف طبقاتي و ندیدن کف جامعه وجوانان تحصیلکرده ومنتظرکار وزندگی بوده و هست ونمیدانیم تا کی  ادامه خواهد یافت؟ و نمیدانیم شاید روزی آتشفشان خاموش مردم فوران کند که مباد آنروز...مگراینکه به ترمیم فوری و اقدامات اصلاحگرایانه و همسو با دولت اعتدال بپردازیم. نکته بعدی فساد حاكم بر برخی موارد مهم کشوراست که شكلي ساختاري و سيستماتيك به خود گرفته وباید با آن جدیتر برخورد و همه قوا و مردم دست در دست هم حرکت نموده و همه نتیجه بگیرند کاری که مدتهای مدیدیست با جدیت آغاز شده اما مردم قاطعیت بیشتری طلب میکنند... اما چالش امنيتي کشور نیز در حوزه تروریسم بین الملل و حضور مقتدرانه ایران در برابر آنست، مصیبتی که صهیونیزم بین الملل و بازی ناشیانه در برابر دکترینهای قلدران نصیبمان کرده مانند:يمن،سوريه وعراق که غيرمستقيم درگير مواردی  شده ايم ووضعيت مرزهاي كشور، به جز نيمه شمالي در احاطه بنيادگرايان و افراطي‌هایی قرار  دارد که هر لحظه حساستر میشوند و البته در صورتیکه  جامعه مدني قوي‌تر شود، هر کار و انتخابی درست برای مهار پلیدیها امکانپذیر است. اما در حوزه نفت : آیا میدانیم با يك افزايش تولید و قيمت نفت، همه چيز به روز اول باز مي‌گردد؟ شاید بله و قطعی خواهدبود زیرا در دهه های قبل  هرگاه منابع كشور افزايش داشته، جامعه و نهادهاي مدني بنوعی آسيب ديده اند پس: باید در اندیشه پساتحریم بوده و نکته بین باشیم و با خود روراست باشیم که همه مردم و مسولین اهل روزهای سختند. همه کارشناسان و آدمهای کف جامعه که حتا سلام و علیکشان سیاسی شده است ،میدانیم: بمحض لغو تحریمها با چه مشکلات جدیدی دست و پنجه نرم میکنیم و چه قفلهایی باز میشود و چه چالشهای اجتماعی نو میشود که همه منتظر تحولات مثبت خواهند بود و اگر این اتفاق دیر رخ دهد رخدادهای تازه وقابل پیش بینی جایگزین میشوند و فسادِ  برخی فرصتطلبان تشدید خواهد شد . از سوی دیگربسیاری ازسازمانها و نهادهاییکه درسنوات گذشته منابعی دریافت ننموده اند که کم هم نیستند؛ مدعی خواهند بود وحق هم دارند و همه بسوی دولت سرازیر میشوند؟ هرچند تغییرات مادی شاید بعلت اینهمه مصیبت تا مدتها چشمگیر نباشد اما ملت  نیازهایش را منبعد بسوی دولت روانه میکند . پس چه کنیم؟ شاید باورش سخت نباشد که بدانیم همه در حیطه قدرت طلبی برمیآیند حتا کودکانیکه تا کنون اسباب بازی  نداشته اند با قدرت از پدر خانواده طلب میکنند که اصولا قدرت انسان و جامعه و حکومت؛سازوکار منتهی به سیاست وروابط را تبیین میکند و اینجاست که هر نفر یک رسانه میگردد و پس از آن رسانه های عمومی بر جنگها و چالشهای آینده نقشی بی بدیل پیدا میکنند پس باید مهره های پساتحریم را برای بالندگی جامعه و روابط بین الملل بچینیم و آگاه باشیم که درجامعه خود وجهانی متحدان استراتژیک برنده اند ... شاید راهکارش اقتصاد مقاومتی و احیای بخش خصوصی و حمایت از تولید داخلی و استفاده از تکنولوژیهای نو خواهد بود البته بدور از نگاه تهاجمی مانند:روزیکه رییس جمهور قبلی  شاید معتقد بود که سياست خارجي ايران رامیتواند از حالت تدافعي  بحالت «تهاجمي» تغيیردهد و نتیجه بگیرد و کمترکاری به خرد جمعی داشت(به اذعان بسیاری بزرگان کشور) که متاسفانه توهمی بیش نبود زیرا تئوري«جنگ نامتعادل» را به‌جاي«جنگ نامتوازن» از سوی قلدران  عالم برای کشور طراحی وترسیم و در برابر خود دیدیم زیرا در تئوري«جنگ نامتعادل» امریکاییها خود را به صورت تعمدي آسيب پذير نشان دادند  ودرمقابلِ قدرت مجازي دیگر قدرتی را افزايش دادند که اين رهيافت در تئوري« جنگ نامتعادل مكمل هم شدند و اجماع عملياتي علیه كشور را  پدید آوردند. آمريكا در اينزمينه يك تكنيك استراتژيك بكار برد زیرا معمولا در اين استراتژي طرف مقابل را تحريك مي‌كند تا وي حركاتي انجام بدهد و براساس اين حركات از انرژي وي استفاده میكند و او را به سمتي كه خود در نظر دارد جهت‌دهي میکند... امابعد: در هشت سال دولت قبل عملا آمريكاییها تعمدي ما را به آن سمت؛ جهت‌دهي كردند كه ايران تحريم‌ها را بي‌اثر بداند و تئوري مديريت جهاني خویش را ارائه كند(البته باحضورمقتدرانه خودمان کم اثر شد) آنها حتي به كمك هم‌پيمانان منطقه‌اي خود مانند عربستان عليه ايران اجماع منطقه‌اي شكل دادند، تا ايران در منطقه خاورميانه هم تحت فشار مخالفان خود قرار بگيرد. در نتيجه تمام تحريم‌هايي كه تا پيش از اين در سبد ايران قرار گرفته بودند تعريف عملياتي پيدا كردند. آمريكاییها به همراه اتحاديه اروپا هم‌زمان تلاش مي‌كردند در چارچوب جنگ نامتعادل خطر «ايران هراسي» و «اسلام هراسي» را براي جهانيان تببين و تحليل كنند. به همين دليل داعش را پدید آوردند و وزارت خزانه داري آمريكا تمامي بانك‌هاي ملي و خصوصي اروپايي و كشورهاي ديگر كه در معرض شكستن تحريم‌هاي ايران بودند را به سختي مجازات كرد و از آنها غرامت گرفت. اين اقدامشان به‌دليل شكست تحريم‌هاي ايران و مجازاتشان نتیجه قلدری بود. اين دخالت آمريكا در مسائل خصوصي كشورهاي ديگر مصداق بارز«مديريت امنيتي جهان» بوده که دستشان بازشد هرچند که ملل و برخی دول نیز میدانند که سمبه زور امریکا سمبه قلدریست و آمریکاییها نشان داده و همواره معتقدند كه ما بايد از هر تهديدي عليه آمريكا حتا ساختگی به صورت يك «فرصت» استفاده كنيم. درباره ايران هم همين اتفاق افتاد و خطر ايران در دوران  قبل براي آمريكا به يك فرصت مهم و تاثيرگذار تبديل شد. تهديدهاي رییس جمهور قبل، حتي سبب مظلوم‌نمايي طرف‌های ایران در روابط بین‌الملل قرار گرفت و همه ما شاهد بوديم كه برخی از‌آنها با استناد به تهديدهاي علني احمدي‌نژاد موفق شدند آراي دیگر كشورهاي عضو سازمان ملل را عليه ايران جلب كنند.هر چند همه میدانند سازمان ملل هم در حیطه قدرت پلید امریکاست باستثای چند کشور غیرمتعهد که قدرتی ندارند(دهها کشور غیر متعهد به چه میزان دردنیا اثرگذارند؟)اين به اين معنا نيست كه رییس  قبل   نيت مناسبي نداشته؛ بلكه به اين معناست كه آمريكا از فقدان نگرش تخصصي به «محيط بازي» توسط دولت احمدي‌نژاد به سود خود استفاده كرده است. اما اکنون دولت جناب دکتر روحانی میداند، موفقیت در سیاست خارجی؛روی دیگر سکه سیاست داخلی ست.بررسی عملکرد دوساله اش در جهت عمل به شعارهایش نشان از این حرکت دارد هرچند جای نقد دارد و اینکه میداند پاسخ به چراهای جامعه، باید عملیاتی و بهبود یابد...  مردم ما پس از کلی بی تدبیری برای جبران شرایط بد گذشته به آقای روحانی رای دادند و رویکرد اعتدالیش را راهکار مناسب برای خود دیدند و البته، راه تعامل دولت با مجلس را باز کردند تا راه برقراری ضوابط قانونی فراهم گردد اما نمایندگان مجلس چقدر خودشان پایبند بوده وهستند تا امثال رحیمی به اوین نروند؟ هر چند نمادهای توسعه و هشیاری جامعه، همه جانبه وعینی تر شده ست البته امیدواریم تا دولت جدید از همه منابع مادی و معنوی و انسانی نخبه و توانا استفاده بیشتر نمایند تا رفع تبعیضها با کمک مردم به فرصتهای برابرمنتهی گردد... پاسخ نهایی به پرسش: چه کنیم تا ضربات پساتحریم نخوریم؟ساده ترین پاسخ ؛پرهیز از سطحی نگری خاص و عام و.پرهیز از فساد در همه عرصه ها و اندیشه ها و اعمال بد. پرهیز از دروغ و بندگی خدا کردن و توجه به اخلاق اسلامی ایرانی. بکارگرفتن همه پتانسیلهای جامعه بویژه قشر جوان و تحصیلکرده و منتظر ازدواج و آنانکه مایلند در رشد و ترقی کشور سهیم باشند.توجه ویژه به بخش خصوصی(درگام اول شرکتهای دانش بنیان و شرکتهای کوچک و متوسط).توجه ویژه برتولید داخل و تمرکز بر برندسازی تولیدات و اصلاح همه منابع ونگاه ویژه به روابط بین الملل و اعتدال و توسعه در همه امور و بازگشت آرامش به مردم و کشور و بسیاری موارد ارزشی دیگرمانند انتخاب نمایندگان مناسب و حضور در رویدادهای موثر در کنار رهبری .انشااله
نام:
ایمیل:
* نظر: