برای کلمهی اُمگِشه معادلی ندارم اما به زنی که خاروخاشاکِ فرو رفته در چشمها را با مهارتی ویژه از چشم خارج کند را اُمگَشه میگوییم.
قنیده دخترِ اطعیمه الصالح از اهالی روستای_مزرعه الربع از توابع شهرستان شوش در شمال اهواز بود. قنیده خانم از سی سالگی و در جوانی با انگشتان ظریفش شروع به این امرِ خیر کرد. با اینکه در جامعهای سنتی زندگی کرد اما در قامتِ #پرستار به مرد و زن، کوچک و بزرگ خدمت میرساند.
اهالی آن دیار میگویند که حتی کسانی که گرفتارِ خاشاک در چشمهایشان میشدند از کشور عراق برای درمان نزدِ ایشان میآمدند و آوازهی مهارتش تا آنسوی مرزها رفته بود.
در فصلِ برداشتِ محصولات، خصوصا گندم و شلتک، آمار مردهای مراجعه کننده که #کشاورز هستند به او بیشتر میشد و همه را بدون اینکه حق الزحمهای بگیرد درمان میکرد.
ایشان را باید در زمره زنانِ توسعه یافته، موثر و تاثیرگذار آن دیار دانست که تا سن ۸۱ سالگی از مهارتش برای خدمترسانی به جامعه قدم پس نکشید و باید او را شایستهی نشان افتخار دانست. متاسفانه علوم نقلی در سیستم آموزشی مورد بیمهری واقع شده است.
اهالی این دیار مثلی دارند که میگوید "الویع، ویع العین، و الهِم، هم الدین". یعنی هیچ دردی به درد چشم نمیرسد و هیچ اضطرابی مثل بدهکار بودن نیست.
پزشکِ دهکده و درمانگرِ چشمهای مردانِ کشاورز که با "شیلهاش" (سربند زنانه) دردها را التیام میبخشید امروز چهارم آذر ۱۴۰۰ از این دنیا چشم بست و در مقبرهی سید مشفی روستای مزرعه طریفی دفن شد.
قنیده خانم از آخرین بازماندگانِ نیکوکارِ جوامع_کشاورزی است. نامش برای همیشه در خاطرِ مردم این دیار میماند.
گفتنی است، نام ایشان قنیده و مصغرِ کلمهی قند است. قند در دورهای که ایشان متولد شد از نشانههای نوظهورِ زندگی مدرن بود که جایگاه ویژهای در زندگی انسانها پیدا کرده بود.