tr_tnav tl_tnav
کد خبر: ۳۳۷۵
تاریخ انتشار: ۰۳ آذر ۱۴۰۰ - ۱۱:۲۹
علی گرجیان



دیدن اثار فرهادی همیشه جذاب و پرچالش است چراکه بیننده عنصری جدانشدنی و حاضر در فیلم است.دنیای فرهادی دنیای تقابل ها و برخورد هاست .تقابل انسان با انسان ، انسان باجامعه و انسان با خودش.

قهرمان اخرین ساخته فرهادی اوج مهارت و تبحر فرهادی در روایت است .پیچیدگی افسارگسیخته ایی که به دست خودش ارام میگیرد و در کالبد مخاطب جا میگیرد . تجربه برخورد با اثار وی انسان را به جاده پرپیچ و خم دنیای درونمان هدایت می کند.جایی که گاهی دریافت های اولیه –بصری و شنیداری- در تقابل وتعارض شدید با اندیشه و حقیقت برامده از اصل موضوع عمل میکنند.درست در همین زمان است که نشانه های ظهور حالتی ناشناخته در انسان پدید می اید. در این وضعیت، خوداگاه و ناخوداگاه انسان برای نتیجه بخشی ورسیدن به مفهومی واحد به یکدیگر کمک میکنند.

روایت در فیلم قهرمان همانند یک دستگاه سانتریفیوژ عمل میکند که عناصر و اطلاعات در نیروی شدید گریز از مرکز از یکدیگر جدا میشوند وذرات و عناصر جدا شده را برای ما مشخص می کنند
فیلم با پلان زندان اغاز میشود و با هوش بالای تدوینگر به پالن ورود رحیم به نقش رستم برش میخورد گویی فاصله بین سقوط و عروج انسان به همین سرعت و سادگی است گویی مرزی
ناپیدا میان ازادی و اسارت وجود دارد .رحیم از پلکان خطرناک و متزلزل یکی از بناها بالا میرود و دوربین همراه با بالا رفتن رحیم به اهستگی تیلت به بالا میکند تا جایی که بیننده رحیم را دور از
دسترس میبیند و فیلمساز قهرمان خود را در فضایی اسطوره ایی معرفی میکند .

شخصیت ها همگی برامده از جامعه هستند و به اندازه تعریف و ترسیم میشوند .رحیم بابازی زیبای امیر جدیدی قهرمانی فانی است که اینبار در مواجه با موقعیتی رفتار میکند که هربار شکل جدیدی به خود میگیرد .

یکی از زیباترین سکانس های فیلم سکانس درگیری رحیم با باجناق خود است .سکانسی که در ان نقش کارگردان و تدوینگر در بالاترین سطح به چشم میخورد .دوربین فرهادی در این سکانس عملکردی زیبا و چند لایه دارد اگر به صحنه درگیری دقت کنیم فرهادی میزانسن کار را به نفع هیچ شخصیتی شکل نداده است .

صحنه ای دیگری از فیلم وجود دارد و ان زمانی است که افشاگری اطلاعات به واسطه تدوین هوشمندانه و نه از طریق دیالوگ اتفاق می افتد و حکم یه کلاس اموزشی را دارد .بهتر ست صحنه را یکبار مرور کنیم .رحیم براشفته وارد میشود و در صدد فهمیدن علت ارسال پیامک توسط باجناق خود است ، درست زمانی که رحیم سوال خود را مطرح میکند تدوینگر از چهره امیر جدیدی به صورت سارینا فرهادی برش میزند و اینگونه افشاگری اطلاعات اتفاق میافتد.

در ادامه صحنه ی دیگری که به ان علاقه مندم صحنه وداع رحیم با پسرش و دختری است که به او علاقه دارد .دوربین فرهادی از فاصله و در میان جمعیت نظاره گر این صحنه است گویی همه
چیز در انبوهی از جمعیت در حال از بین رفتن است.صدایی از شخصیت ها شنیده نمیشود و ما در حال از دست دادن انها هستیم.

در پایان فیلم رحیم را همانند پلان اول در زندان میبینیم اما اینبار از زاویه رو به رو و با تبسمی تلخ برای بیننده گویی ابتدا و پایان مسیر یکی است و ان نابودی است.

فکر میکنم به جا باشد تا در این بین گریزی به نقش موسیقی در این فیلم و در مجموعه اثارفرهادی بزنیم.عنصری که علیرغم برداشت بسیاری از منتقدان عنصری مهم و تازه در اثار اوست.به یاد بیاوریم ملودی زیبای پایانی فیلم جدایی که در ناخوداگاه مخاطب عمل میکند و در پایان فیلم بیننده را در تنهاییش همراهی میکند.به یاد بیاوریم موسیقی زیبای فروشنده را که شخصیت ها را درذهن دارای رنگ و بو میکند.اینبار موسیقی در صحنه ایی که امیر جدیدی قصد دیدار با باجناقش را دارد در بیرون از قاب شروع میشود و به ارامی نه به درون قاب بلکه به درون تماشاگر ورود میکند.این تکنیک را در چندین فیلم برجسته دنیا از جمله مرد پرنده ایی و بابل میتوان مشاهده نمود.در مرد پرنده ایی اساس موسیقی توسط سازهای کوبه ایی است و درانجا موسیقی و ملودی اینگونه ساخته میشود . در بابل هم موسیقی با کمی تفاوت ساختاری مشابه دارد و قطره چکانی به فیلم افزوده میشود.شاید در مقایسه با اثاری که از موسیقی به طور گسترده استفاده می کنند گاها عملکرد این ساختار بیشتر خودنمایی و تاثیر کند.

نام:
ایمیل:
* نظر: