چین مرکز تئوری پردازی مارکسیسم مائویستی بود اما رهبرانش به سرعت به یک اجماع دست یافتند تا چگونه بین ایدئولوژی و منافع ملی چگونه تعادلی به وجود بیاورند تا ببشترین سود را کسب کنند وبا این حال ثبات سیاسی را تامین کنند. آنها می دانستند که در دنیای سیاست تنها شاید فقط یکبار بتوان پدیده ایی را تجربه کرد و به سلامت از آن عبور کرد و فرصت ها به چه میزان مهم و دست نیافتنی هستند.
شاید چین چیزهایی داشت که ما نداشتیم و چیزهایی نداشت که ما داشتیم.
۲. فصول پایانی کتاب روند برخاست چین را مدنظر دارد که چگونه چین در حال تبدیل شدن به یک ابرقدرت درگیر با ابرقدرتی آمریکاست.
این پدیده می بایستی با احتیاط توسط ایران مورد ارزیابی قرار گیرد. چین رقبای زیادی در منطقه و جهان دارد که از خیزش آن به شدت هراسناکند.
یقینا بازی در این جولانگاه بسیار پیچیده و چند وجهی است. افتادن در دام چین، برای ایران می تواند دشمنان تازه ایی بتراشد بدون آنکه نفع زیادی برای ایران داشته باشد.
این در حالیست که ایران برخلاف ارزیابی های اولیه برای چین از اهمیت استراتژیک برخوردار است و تنها دژ شرقی محسوب می شود که در دامن غرب در نغلتیده است. ایران برای کنترل روسیه و هند هم امری حیاتی محسوب می شود.
چین در حال خیزش بزرگی است و ایران می بایستی در برابر خطر این خیزش خود را آماده و مجهز کند تا به رزمگاه دوباره قدرتهای جهانی تبدیل نشود ودر زیر دست وپا له نشود. در عین حال بتواند منافع حداکثر خود را تامین کند.
خواندن کتاب و توجه به تجربیات دیگران می تواند کمک شایان بکند که ایران با بصیرتی تمام وارد دنیایی شود که تمام معادلاتش در حال تغییر است.