تجارب تاریخی نشان میدهند که، جریانراست سنتی و اخلاف دههی نودی آن با هر عنوانی، معمولاً ناتوان از ارائهی طرح اقتصادی – سیاسی فراگیر مدیریتی برای ادارهی کشور بوده اند. برخلاف جریان چپ و اصلاحطلبان کنونی که هم برنامهی مدیریتی و هم سوابق اجرایی مملکت داری موفقی داشتهاند، جریان راست فاقد مدیران فن سالار و مسلط به امور حقوقی و رسم و آیین کشور داری بودهاند. به همین دلیل هم، هرگز نتوانستهاند موفقیتهای رقیب سیاسی خود را تحمل بکنند و چون خود توان و ظرفیتهای عمل ِموفق سیاسی را در خود سراغ نداشتهاند، چارهای جز پناه بردن بهمکانیسم دفاع روانیآن هم در گسترهی بسیار بزرگی چونسطح جامعهی سیاسی ندیدهاند. شایعترین مکانیسم دفاع روانی که آنها استفاده کرده و میکنند؛انکاراست. برایانکارنیز از ابزارهای غیراخلاقی و غیر حرفهای استفاده میکنند. یعنی وقتی در کارزار معمول سیاسی از جدال اَحسن به دلیل فقر ِدانش ِسیاسی و اجتماعی فاصله میگیرند؛ به روشهای ناصوابی توسل میجویند.
به عنوان مثال در دورهی اصلاحات دستاوردهای مذاکرات هستهای را با تعابیری چون درّ غلطان دادیم و آب نبات گرفتیم تخطئه میکردند و یا برنامه پنج سالهی چهارم توسعه ی کشور را آمریکایی نامیدند و در نهایت نه آن برنامه و نه برنامههای بعدی را اجرا نکردند؛ چون نه اعتقادی به کار برنامهای داشتند و نه به قانون اهمیت میدادند و در نهایت اعلام کردند که، مصوبات مجلس همسوی خود را به شرطی اجرا خواهند کرد که آنها قبول داشته باشند. در نهایت عملکرد دوران هشت سالهی مدیریت اجرایی آنها در سایهی حمایتهای بیدریغ نهادهای همسو و همفکر، منجر به چند فاجعهی اساسی در کشور شد:
1- فساد اداری و اقتصادی بیسابقه
2- عدم اجرای قانون
3- بیبرنامگی
4- تحریم و انزوای دیپلماتیک
5- تورم و رکود
6- تنزل ارزش پول ملی
7- رشد بیکاری و تعطیلی بنگاههای اقتصادی و صنایع
8- افزایش واردات و کاهش صادرات
9- کاهش تولید و صادرات نفت و از دست دادن بازار جهانی
10- افزایش آسیبهای اجتماعی چون اعتیاد، طلاق، حاشیه نشینی و. . .
11- افزایش کمرشکن هزینههای درمانی و سهم آن از جیب مردم
12- تنشهای سیاسی داخلی
معضلات موصوف حاصل عملکرد سیاسیونی است که خود از بلایی که بر سر کشور آوردهاند اطلاع دقیق دارند؛ ولی برای فرار از محاکمهی افکار عمومی به شگرد ایجاد جنگ روانی و تزریق غبار به دیدگان تیز جامعه پرداختهاند و در نهایت با توسل به اقدامات رسانهای ذیل، در تلاش هستند رقیب سیاسی خود را مرعوب، ناامید و مستاصل نموده و تودههای غیر سیاسی جامعه را نیز بفریبند. اما رفتارهای رسانهای چهارگانهی دلواپسان گذشته و حال:
• تحقیر: جریان رقیب دولت تدبیر و امید چه در گذشته و چه حال، هرگز رفتار انتقادی حتی غیر منصفانه با رقیبش نداشته است. آنهایی که در جبههی جنگ تبلیغاتی علیه دولت قرار دارند؛ همیشه سیاستمداران رقیب خود را با پیش فرض دشمن انگارانه، با الفاظی تحقیرآمیز ازتریبونهای مختلف مورد خطاب قرار میدهند. هدفشان به نوعیترور شخصیت رقیب و تحمیل هزینهی اجتماعی سنگین است تا فرد مورد نظر به نوعی سرخورده شده و در فضای سیاسی عرض اندام نکند. به عنوان نمونه میتوان به پاسخهای روابط عمومی برخی سازمانها و نهادها در دورهی اصلاحات به منتقدین اشاره نمود و یا گزارشات و مقالات متعدد رسانههای دلواپس!
• تخریب: رقیب سیاسی بودن برای هر نوع اقدام رسانهای مجوز صادر میکند تا حیثیت سیاسی و اجتماعی او را با بدترین شیوهها لگد کوب بکنند. در این جا اخلاق اسلامی و حرفهای در محاق قرار میگیرد و حتی خودشان در مقالاتی اشاره کردهاند که میتوان دشمن را با هر شیوهای تخریب نمود. در حالی که ما در جامعهای با ارزشهای دینی و اسلامی میخواهیم زیست کنیم و باید داعیه داران دفاع از ارزشهای اسلامی بیش از دیگران مقید باشند.
• توهین: برای توهین نمونهها آن قدر فراوان هستند که شاید اهمیت خود را نیز از دست داده باشند. نگاه فلسفی دلواپسان به فضای سیاسی بسیار تند و افراطی است. شما یا در جبهه خودی هستید و یا غیر خودی؟ اگر غیر خودی باشید فاقد هر نوع حق و حقوق سیاسی و اجتماعی هستید! چ ون حقی برای شما قائل نیستند؛ پس توهین و تحقیر رقیب جزو تکالیف آنهاست و اگر روزی موفق به ادای آن نشوند، حتماً در روزهای آتی جبران خواهند کرد.
• تهمت: برای از میدان به در کردن رقیب سیاسی، روشی بهتر از تهمت زدن نیست، به ویژه در شرایطی که امکان دفاع نیز به نوعی کم بنیه است! آنها برای تهمت زدنهای خود سند دارند و سند آنها خدشه ناپذیر و مورد تایید است. البته هرگز این اسناد، رو نمیشوند؛ مثل لیست مفسدین اقتصادی! اما شما حتماً برای صدق گفتههای خود باید سندی ارائه بکنید که مورد قبول آنها باشد. ما سالهاست که فضای رسانهای را مشحون از این نوع تهمتها دیدهایم ولی همچنان این روند نامبارک ادامه دارد...
دکتر هوشنگ عطاپور
منبع: بهارنیوز