tr_tnav tl_tnav
کد خبر: ۱۶۲۲
تاریخ انتشار: ۲۵ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۱:۰۵
قاسم سلیمانی،سرداری که با کاندیداهای هم لباسش متفاوت است
نام سردار سلیمانی درحالی وارد فضای جنجالی، هیجانی و سیاست زده کشور شده است که وی در سکوت در قامت یک مستشار نظامی ایفای نقش می‌کند تا یک نظامی سیاستمدار

نام سردار سلیمانی درحالی وارد فضای جنجالی، هیجانی و سیاست زده کشور شده است که وی در سکوت در قامت یک مستشار نظامی ایفای نقش می‌کند تا یک نظامی سیاستمدار.

فاطمه استیری: یک سال مانده به پایان عمر دولت یازدهم، زمزمه‌ها از چپ و راست درباره کاندیداها و رقبای احتمالی انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم آغاز شده است، یک سو چهره‌هایی که پیشتر هم خود را در معرض رای مردم قرار دادند چون محسن رضایی، احمدی‌نژاد، قالیباف، توکلی، جلیلی، عارف و ...سویی دیگر افرادی چون ظریف که برای اولین بار نام آنها در فضای رقابت انتخاباتي کشور مطرح می‌شود.

یک نام اما این روزها پررنگ‌تر از دیگر اسامی بر سر زبان‌ها افتاده و در فضای سیاسی پیچیده است، مردی که بیش از آنکه در عالم سیاست داخلی کشور شناخته شده باشد نامش با سوریه و عراق پیوند خورده است؛ «سردار قاسم سلیمانی».

حاج قاسم؛ قهرمان ایرانی‌ها، اسطوره عراقی‌ها یا شوالیه انتقام؟

روستازاده کرمانی با آن چهره آرام و موهای جوگندمی سالهای زیادیست که تبدیل به یک قهرمان ملی برای ایرانیان شده است، او که مردم عراق و سوریه او را «فرشته نجات» خطاب می کنند و آمریکایی ها و اروپایی ها او را یک «شوالیه» یا الهه «انتقام و عدالت» می نامند.

نام سردار قاسم سلیمانی این روزها به کرات شنیده می‌شود، عکس‌هایش می‌گویند که او در اتاق فرماندهی فلوجه است و همچنان مرد شماره یک میدان مبارزه با داعش. اما سیاسیون داخلی نامش را به عنوان یک کاندیدای احتمالی ریاست جمهوری مطرح می کنند. امری که محتمل نبودن آن بیش از محتمل بودنش باورپذیر است. ولي نه از آن جهت که سردار پایگاه رای ندارد یا چهره محبوب در بین افکارعمومی نیست. علامت تعجب در مقابل این زمزمه‌های انتخاباتی از آن روی است که حاج قاسم طی سالهای اخیر در برابر هر تحرک سیاست داخلی سکوت کرده است و از خود تصویر یک نظامی فراجناحی و غیرسیاسی را به نمایش گذاشته است. امری که در کنار موفقیت‌هایش در کشورهای جنگ زده خاورمیانه او را تبدیل به یک قهرمان ملی در ایران و یک اسطوره در بین مردم عراق و سوریه کرده است.

اما زمزمه های کاندیداتوری سردار از سوی جریان اصولگرا پیش از آنکه ایده‌ای برخاسته از درون این جریان باشد یک پیش‌بینی رسانه ای و سیاسی از سوی جریان اصلاح طلب بود، گرچه افرادی از دل همین جریان چون عطریانفر و ترکان معتقدند حاج قاسم خود را وارد رقابت‌های سیاسی داخلی و جناحی نخواهد کرد. دیدگاهی که فردی چون باهنر هم آن را قبول دارد و به ضرس قاطع می گوید سردار کاندیدای اصولگرایان در سال 96 نیست.

کارنامه حضور نظامیان در رقابت‌های انتخاباتی

وارد کردن نام سردار سلیمانی در بازی‌های جناحی و حزبی درحالی صورت می گیرد که سابقه حضور نظامی‌ها در انتخابات‌های مختلف حکایت از توفیق نسبی آنها دارد. به همان نسبت که مسیر ورود به «بهارستان» برای نظامی ها تقریبا بدون مانع بوده است، مروری بر یازده دوره انتخابات ریاست جمهوری حکایت از آن دارد که اتفاقا مسیر «پاستور» برای نظامی‌ها مسیری هموار نیست. کاندیداهایی که در لباس نظامی یا با درآوردن آن، سودای رياست جمهوري‌شان را در معرض رای مردم قرار داده‌اند، هربار با شکست روبرو شده‌اند.

شاید از همین روست که بعید به نظر می رسد ژنرال محبوب ایرانی‌ها که در تمامی این سالها با سکوت از کنار اتفاقات سیاسی گذشته است، ریسک حضور در عرصه انتخابات را به جان بخرد. بسياري بر اين باورند که او در قامت یک فرمانده ارشد نظامی در قلب سوریه و در اتاق کار بشار اسد یا در شهرهای داعش زده عراق، هويتي فراتر از کاخ ریاست جمهوری دارد. همین امر از او یک فرمانده نظامی محبوب در بین چپ و راست سیاسی کشور به تصویر کشیده است.

3 نظامی با سودای ریاست جمهوری

استارت ورود نظامی‌ها به عرصه انتخابات ریاست جمهوری را علی شمخانی زد، او در روزگاری عزم ورود به انتخابات کرد که برچسب وزیر دفاع دولت اصلاحات را یدک می کشد، اما این امر مانعی دربرابر خواست و اراده او نشد. شمخانی در سال 80 رو در روی رییس دولتش قرار گرفت تا شانس خود را برای برخواستن از صندلی وزارت و نشستن بر صندلی ریاست جمهوری امتحان کند.

این حضور اما دستاوردی جز سوم شدن برایش نداشت و بعد از خاتمی و توکلی با کسب ۷۳۷٬۹۶۲ هزار رای یعنی چیزی نزدیک به ۲٫۶۲ درصد آرا با انتخابات خداحافظی کرد.

مسیری که از سوی شمخانی یکبار انتخاب شده بود بعدها فضا را برای ورود دیگر نظامیان به عرصه سیاست فراهم ساخت. چه آنکه محمدباقر قالیباف چهره نظامی برخواسته از نیروی انتظامی و محسن رضایی فرمانده سپاه هم هر یک، دوباره خود را به مردم در قامت یک کاندیدای ریاست جمهوری نشان دادند. هر دو بار حضور آنها هم فقط با یک نتیجه همراه شد؛ «شکست».

قالیباف؛ ساختمان بهشت آری، ساختمان پاستور نه!

از روزی که لباس فرماندهی نیروی انتظامی را از تن بیرون آورد و با پوشیدن کت و شلوار و اظهارنظرهای سیاسی تبدیل به یک سیاستمدار اصولگرا شد بیش از یک دهه گذشته است. محمدباقر قالیباف حال سالهاست که تبدیل به مرد شماره یک ساختمان بهشت شهرداری تهران شده است. گویی همان صندلی ریاست شهرداری تهران بها و دستاورد خداحافظی اش با سرهنگ بودن و سیاستمدار شدن بوده است.

او بعد از شمخانی دومین نظامی بود که خود را در قامت یک رییس جمهور دید و کاندیدای میدان انتخابات شد. سال 84 که اوج تفرقه بین اصلاح طلبان بود و از قضا اصولگرایان نیز با چند کاندیدا وارد میدان انتخابات شده بودند او نیز تلاش کرد شانس خود را برای رییس جمهور شدن امتحان کند. او در این انتخابات بعد از اکبر هاشمی رفسنجانی، احمدی نژاد و کروبی در جایگاه چهارم قرار گرفت. او با ناکامی در اولین گام سیاسی اش خود را آماده رفتن به بهشت کرد تا شاید از مسیر بهشت راه رسیدن به پاستور برایش هموارتر شود. آنگونه بود که 8 سال بعد دوباره عزمش را بر ورود به انتخابات ریاست جمهوری جزم کرد، حضوری که باز هم نتیجه نداد و سرهنگ شهرداری تهران در رقابت با روحانی شکست خورد.

نام قالیباف این روزها باز هم در بین کاندیداهای احتمالی ریاست جمهوری دوازدهم مطرح است و بعید به نظر نمی‌رسد سردار شهرداری تهران برای سومین بار خود را کاندیدای «رییس جمهور» شدن کند.

برادر محسن؛ یک رییس جمهور اقتصاددان نشد

«آقامحسن» جبهه های جنگ در همان سالهای نظامی بودنش کوشيد که دانش آموخته اقتصاد شود، شاید از همین رو بود که وقتی لباس سپاهی بودن را از تن درآورد، تلاش زیادی کرد خود را یک اقتصاددان معرفی کند تا یک سیاستمدار.

سال 84 براي اولين بار نامش در فهرست نامزدهاي انتخابات رياست جمهوري جاي گرفت. تشتت در جبهه اصولگرايان و حضور رقبايي چون لاريجاني، احمدي‌نژاد و قاليباف، او را به انصراف از اين رقابت واداشت. آن هم يک شب مانده به راي گيري و در حالي که هنوز ستادهاي او در حال فعاليت تبليغاتي بودند. انتخابات پرسروصدا و پرحاشیه سال 88 دومین میدان حضور محسن رضایی در قامت یک کاندیدای ریاست جمهوری بود. او اما علی رغم آنکه تلاش زیادی کرد که با شعارها و وعده‌های اقتصادی آرا را به سمت خود جذب کند، توفيقي کسب نکرد.

محسن رضایی اما از پای ننشست و 4 سال بعد در سال 92 باز هم از کاندیداهایی بود که روی صندلی مناظرات انتخاباتی می نشست، باز هم با همان «ژست اقتصادی». اما باز هم «برادر محسن» با شکست روبرو شد.

او این روزها باز هم لباسی سپاهی بودن را بر تن کرده و می گوید تکلیف امروزش آموزش دادن به نیروهای جوان نظامی است نه کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری.


نام:
ایمیل:
* نظر: